در شهر آبیها هیچکس دختر کمی روشنتر از آبی را دوست نداشت. یک روز او تصمیم گرفت از شهر آبیها دل بکند و برود. برود و جای دیگری زندگی کند. این شد که راه افتاد... دختر روشنتر از آبی در جستجوی خانهای امن و آرام به شهرهایی با رنگهای مختلف سفر کرد و مردمان متفاوتی را ملاقات کرد.